1) همیشه سعی در راضی نگه داشتن شوهرتان دارید.
بعضی از خانمها برای چیزهایی که میخواهند سریع عقب میکشند. در چنین روابطی زن صرفاً یک وسیله برای شوهر است نه یک شریک کامل و برابر در ازدواج. این خانمها همه زندگیشان را وقف شوهرشان میکنند و چیزی برای خودشان باقی نمیگذارند.
بیشتر وقتها دلیل این کارشان این است که از شروع دعوا و ناراحتی میترسند و یا به طریقی ناخودآگاه تصور میکنند که برای حفظ یک رابطه، باید خواستههای خودشان را کنار بگذارند. این رفتار موجب خشمی میشود که بالاخره طغیان خواهد کرد.
راهحل چیست؟ دغدغههایتان را، چه درمورد کار خانه باشد، چه تربیت بچهها یا نگذراندن وقت کافی با شوهرتان یا برای خودتان، به طریقی منطقی مطرح کنید. مثلاً ممکن است شوهرتان دوست داشته باشد آخر هفتهها با دوستانش بیرون برود اما شما بخواهید که او وقتش را با خانوادهاش بگذراند. میتوانید این را با او مطرح کنید و به طریقی مسالمتآمیز راهحلی برای موضوع پیدا کنید.
2) توقعاتتان را روشن بیان نمیکنید.
زوجهایی که زندگی زناشویی موفقی دارند، از همان ابتدای ازدواج توقعات و انتظارات خودشان را چه درمورد تقسیم کار، چه نگهداری بچهها و چه درمورد مسایل مالی، برای هم روشن کردهاند. اما خیلیها این بحثها را در ابتدای ازدواج نداشتهاند و طبق چیزی که در ذهنشان میگذرد عمل میکنند چون اینطور بزرگ شدهاند و تصور میکنند که چیزی که برای آنها خوب است برای همسرشان هم قطعاً مفید خواهد بود. اگر انتظارات دو طرف متفاوت باشد و دو طرف دچار سوءتفاهم در این زمینه باشند، خشم و عصبانیتی در آنها ایجاد خواهد شد.
3) لحن حرف زدن را دستکم میگیرید.
هر کسی که حرف بزند، چه زن و چه مرد، لحن صحبت اگر آمیخته با کمی منفیگرایی باشد، مطمئناً ایجاد مشکل خواهد کرد.
اگر نگرانی دارید، آنها را به طریقی احترامآمیز به زبان آورید، نه به طریقی آزردهخاطر و کلافه.
به هر ترتیبی که شده، چیزی که اذیتتان میکند را در میان بگذارید. اما این کار را به طریقی انجام دهید که بتوانید به راهحل برسید نه اینکه راهحل را از شما دورتر کند.
4) سبک گفتگویتان تطابق ندارد.
اگر تصور میکنید شوهرتان حرفهای شما را نمیشنود یا نمیفهمد، بد نیست راههایی را برای وارد شدن به فکر او پیدا کنید.
بعضی از خانمها سعی میکنند با تکرار کردن یک مشکل یا شکایت، شوهرشان را متوجه حرفشان کنند. این به نظر مردها غر زدن میآید اما دلیل آن فقط داشتن روشهای متفاوت برای گفتگو است.
در این شرایط یک طرف میخواهد حرف بزند اما طرف مقابل نمیداند چطور باید پاسخ دهد و به همین دلیل به نظر خاموش میآید و به همین علت گوینده بیشتر و بیشتر تکرار میکند.
اگر این اتفاق در زندگی شما هم زیاد میافتد، یادتان باشد که مکث کنید تا همسرتان چیزی که گفتهاید را هضم کند و برای فکر کردن به آنچه شنیده است وقت داشته باشد.
5) رابطهجنسی برایتان اولویت ندارد.
خانمهای زیادی چه بخاطر خستگی یا هر دلیل دیگری، زمان کافی برای رابطهجنسی با همسرشان کنار نمیگذارند. این اشتباه بسیار بدی است.
واقعیت این است که چیزی که برای هر دو طرف خوب است، یعنی هم خودشان و هم همسرشان، داشتن یک رابطه و زندگی جنسی سالم است. چنین ارتباطی موجب خوشبختی بیشتر خانواده خواهد شد. و چیزی که بچهها بیشتر از هر چیز دیگری میخواهند، داشتن والدینی است که پیوندی عمیق و جدانشدنی با هم داشته باشند.
خانمها باید برای این مسئله وقت بگذارند و البته خودشان عاشق این باشند که با شوهرشان عشقبازی کنند. نباید به آن به چشم یک وظیفه نگاه کنند. برای آن باید اوقاتی را به تنهایی بگذرانند و برنامهریزی کنند.
اینکه احساس جذابیت کنید در این زمینه اهمیت بسیار زیادی دارد و به همین دلیل زن باید برای خودش وقت بگذارد. باید به خود رسیده و به خوبی از خودش مراقبت کند.
6) یادتان می رود نشان دهید که قدر او را میدانید.
بعضی از خانمها آنقدر درگیر بچه، کار و خانهداری میشوند که یادشان میرود رفتارهای کوچکی که بطور قابل توجهی به محکم کردن پایههای ازدواجشان کمک میکند، از خود نشان دهند.
در روابط سالم، رفتارها و حرکات مثبت بسیار زیادی است که مکرراً از دو طرف دیده میشود. رفتارهایی مثل لبخند زدن، ارتباط چشمی، در آغوش گرفتن و نوازش کردن. نظرات کلامی مثل، "من با این حرفت موافقم"، "آره این خیلی خوبه" و یا حتی یک "بله" معمولی. گوش دادن، تایید کردن، تحسین کردن، و ابراز محبت – همه اینها انرژی مثبت را در رابطه پراکنده خواهد کرد.
چنین رفتارها و حرکاتی، به هر دو طرف یادآور میشود که همدیگر را دوست دارند. قلب هر ازدواج موفقی، دوستی است. این باور که یک ازدواج اگر خوب باشد خودش پابرجا خواهد ماند کاملاً اشتباه است. یک ازدواج خوب در نتیجه یاد گرفتن خودتان و یاد دادن به طرف مقابلتان ایجاد خواهد شد. مطمئناً در 34 سالگی دیگر مثل 24 سالگی رفتار نخواهید کرد.